بجُـز از هیـچ چه باشد خلاءِ خلوتِ خالی ها را ؟
با کسی پُـر نتـَوان کرد عَـدم ِ بودن ِ عالی ها را !
.
تا نخوابی شبی را ز فـقر روی زمین ِ خالی
درک هرگـز نتـَوانی کـنی ارزش ِ قالی ها را !
.
زندگی گردش ِ ایّام به دنبال ِ غم وُ شادیهاست
چاره ای نیست که تکرار کنیم این مُتوالی ها را ...
.
باید از راهِ خیال رَد شد از این رهگذر ِ ناهموار
قدرتی هست که ممکن کـند حتـّی محالی ها را !
.
واقعیت سبب ِ سردی ِ دل میـشد اگر وَهم نبود
روح میـمُرد اگر لمس نمیکرد خـیالی ها را ...
.