... مینویسم از دل ✒

مشخصات بلاگ

حسّ وُ حالم ظریف وُ عُـریان است
مثل ِ عریانی ِ تـن ِ نوزاد
.
وَ نگاهم همیشه رؤیایی ست
مثل ِ رؤیای کور ِ مادرزاد
.
حــرف هایم از درون ِ دلم
مثل ِ شعری که از قلم جاری ست

وَ زبانم لطیف وُ شیرین است
مثل ِ شیرینی ِ تـر ِ قـنـّاد ...
.


مُنا چ.ز ___

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرور» ثبت شده است

تـو رو آزارت میـدم ولی رهات نمیکنم

تو همون هستی که من جُـز عـشق صدات نمیکنم !

.

اگه قهر میکنم وُ واست پـُر ادعّا میـشم

بخدا فقط میخوام بیشتر توو قـلبت جا بـشم !

.

هِی میگم مقابل ِ عـشق ِ تـو لجبازی کنم

اینجوری شاید بشه غرورمم راضی کنم !

.

اما دل نمیذاره پیـش ِ تـو خودخواهی کنم

منو وادار میکنه که از تـو عذرخواهی کنم !

.

وقـتیکه عاشقـتم چجوری مغرور بمونم ؟

منی که نمیـتونم از فکر ِ تـو دور بمونم !

.

خودمم خـسته شدم از ایـنهمه ادا اُصول

دیگه هرچی تو بگی با جون وُ دل میگم قـبول !

.

حالا من چـیکار کنم لایق ِ داشتنت بـشم ؟

اگه تـو دلت بخواد حاضرم منـّت بکشـم !

.

قول میدم از این به بعـد هیـچجوری آزارت ندم

راه بده که ایـندفه با پای قلبم اومدم !

.

دلتو بدست آوردم .. میدونم .. خوب میدونم

حالا دیگه پای عشقـت تا قیامت میـمونم ...

.

کوهنوردی رفت بر بالای ِ کوه

دید از آن بالا همه فرّ وُ شکوه

.

گفت : ای کوهِ قوی .. کوهِ بلند

آمدم بَر تو، بگیرم از تو پَند

.

مردمان گویند طاقت میکنی

در بَلاها استقامت میکنی

.

مُحکم وُ مغروری وُ می ایستی

هیچگاه بر قدرتی خم نیستی

.

آمدم بر تو ببینم کوه کیست ؟

اینهمه قدرت که دارد بَـهر ِ چیست ؟

.

بر فراز ِ قلـّه ات چون آمدم

از همه اسرار ِ تو آگه شدم

.

من غرورم را کنون دریافتم 

اینک این بالا شهامت یافتم

.

گوئیا با بیم وُ ترس بیگانه ام 

میزند دستِ خدا بر شانه ام

.

 دیگرم کم تاب وُ طاقت نیستم

مثل ِ کوهی استوار می ایستم

.

کوهنوردی کوه صِفت هستم کنون

کز صِفاتِ کوه جویَم رَهنمون ...

.

خنده هایم با من هستند تا همیشه .. تا به گور

دل هر آنـقدر غـم نـِشانــَد لب نرانــَد این سُـرور !

.

میشوَد غـم ریخت در دل؛ جای غمها در دل است

لب فقط باید بخـندد؛ درک کن قلب ِ صبور !

.

پای فـردا را ندانـم کـز چه راهـی مـیرَوَد

با لب ِ خندان کـُنـم از راه ِ امروزم عـُبور ...

.

خنده اش را هرکه مخفی کرد دشمن شاد شد

من هـُویداست خنده هایم .. چـشـم ِ دشـمن باد کور !

.

آنکـه میخندد به روی دیگران خوشـروست او

روی خوش زیباتر است پنهان نکن پُـشـت ِ غرور !

.

زندگـی این است خواه ناخواه غـمـها مـیرسـند

میشـَوَد با خنده غـم را کم کنیم وُ هم به دور !

.

شادِمانی هم بخواهیم وُ نخواهیم مـیرسد

پس بخـندیم تا شـَوَد اسـباب ِ شادی جـُفت وُ جور ...

.

خنده هایم با من هستند تا همیشه .. تا به گور

گـرچه غـمبارم میخندم ولی .. حتـّی به زور !

.